فقط دعا ...فقط خدا...فقط عشق! : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ


من به بي ساماني،
باد را مي مانم .
من به سرگرداني،
ابر را مي مانم.

من به آراستگي خنديدم .
من ژوليده به آراستگي خنديدم .
- سنگ طفلي، اما،
خواب نوشين كبوترها را در لانه مي آشفت .
قصه بي سر و ساماني من،
باد با برگ درختان مي گفت .
باد با من مي گفت :
« چه تهي دستي، مَرد!
ابرباورميكرد.
*****
من در آيينه رخ خود ديدم
وبه تو حق دادم.
آه مي بينم، مي بينم
تو به اندازه تنهايي من خوشبختي
من به اندازه زيبايي تو غمگينم...
"حمید مصدق"
....
هوا آرام
شب خاموش
راه ِآسمان ها باز

خيالم
چون کبوترهاي وحشي مي کند پرواز
رَوَد آنجا
که مي بافند کولي هاي جادو، گيسوي شب را

تنم را
از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برايت شعر خواهم خواند
برايم شعر خواهي خواند

تبسم هاي شيرين تورا با بوسه خواهم چيد
وگر بختم کند ياري
در آغوش تو
اي افسوس
سياهي تار مي بندد
چراغ ِماه
لرزان از نسيم سرد پاييز است

هوا آرام
شب خاموش
راه آسمان ها باز
زمان
در بستر شب خواب و بيدار است

فريدون مشيری
****
توی عکس نوشته ؛

دوست دارم خاطره شویم ...
مثل
"الهه ناز " بنان ...

فقط دعا ...فقط خدا...فقط عشق!...
ما را در سایت فقط دعا ...فقط خدا...فقط عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shab78 بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 2:57