بودن ،توی زندگی ای که حقته!

آهنگ جدید چاووشی رو میتونم ببلعم...

با تموم وجود حس کردن یه آهنگ بهترین حس خوب و خراب دنیاس!نیس؟

بیخیال...

همینطوری که چاووشی داره با حال خرابش واسم میخونه میخواستم بگم من هنوز خوشحالم...

من هنوز از اینکه میتونم خیلی چیزا رو تجربه کنم شادم...

نمیخوام اونی باشم که آخر قصه اثری ازش نیس ...

میخوام قصه با من تموم شه...با اسم من...با رسم من...با موفقیتام...با هرچی که اسممو نگه داره...

شاید بگیم خب بسه این سخنان انگیزشی رو میخوای کجا و کی‌تموم کنی؟

اما بذارید بگم...

وقتی دارم از تموم شدن قصه حرف میزنم تخیلی نیس...انگیزشی نیس...واقعیته!ماها آدمای قصه ایم...ما میتونیم یه شخصیت فرعی تو قصه یکی دیگه باشیم...کاملا خسته کننده و کمرنگ...یا قصه خودمونو داشته باشیم...هرچند بعضی وقتا کسل کننده میشیم...هرچند بعضی وقتا عذاب اوریم و عذاب میبینیم...اما ...من ترجیح میدم تو داستان خودم یه خسته کننده پررنگ باشم...تا یه رعد و برق کوچیک وسط یه داستان غریبه...

حالا داستانمو میسازم...

سعی میکنم تاثیر گذار باشم...حداقل تو زندگی خودم...سعی میکنم بااااشم...

یه جای یه سر رسید نوشتم:سوار زندگیت شو تی تی...قبل اینکه کسی اونو برات برونه...